اشعار امام مجتبی (ع) - خرّم از بوی گلی دامن کوه و چمن است
وبگو | آموزش منوی کشویی با ul li و css


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

تاریخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1399
بازدید : 782
نویسنده : محمدعلی میرزایی

خرّم از بوی گلی دامن کوه و چمن است * هر کجا می نگرم رشک بهشت عدن است

بر لب بلبل و گل از لب زهرا سخن است * نیمۀ ماه خدای احد ذوالمنن است

خبر از هلهله و شادی هر انجمن است * سخن از ماه رخ و جلوۀ حُسنِ حَسَن است

دل شب طلعت خورشید هدا پیدا شد

نیمۀ ماه خدا ماه خدا پیدا شد


آمد آن ماه که خورشید کمین بندۀ اوست * نور حق جلوه گر از حُسن فروزندۀ اوست

فیض صد باغ بهار از گل یک خندۀ اوست * عقل کل والۀ مهر رخ تابندۀ اوست

صبر و صلح و کرم و لطف و عطا زندۀ اوست * دوست ، ماتِ کرم و دشمن ، شرمندۀ اوست

این گلِ سرسبد باغ پیمبر حَسن است

پای تا فرق حَسن بلکه حَسن در حَسن است

 
روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید * امشب از جام تولّای وی افطار کنید

چشم گردیده تماشای رخ یار کنید * سجده بر آینۀ طلعت دلدار کنید

گل رخسار حَسن را همه دیدار کنید * ناز با آن گل و رو بر گل و گلزار کنید

باغبان خنده بزن یاسَمَنت را بنگر

یا محمد ! گلِ روی حَسنت را بنگر


این همان است که لب هاش پیمبر بوسید * نه پیمبر که علی ساقیِ کوثر بوسید

نه علی ، فاطمه صدیقۀ اطهر بوسید * روی او حضرت جبریل مکرّر بوسید

دست او را لب سلمان و ابوذر بوسید * قاسم و اکبر و عبّاس دلاور بوسید

طوطیِ وحی خدا را سخن از این حسن است

کنیۀ شیر خدا بوالحَسن از این حسن است

 
این حَسن کیست که چون خصم دهد دشنامش * حِلم پیش آرد و با خنده کند آرامَش

برهاند ز کرامت ز غم و آلامش * بدهد برد یمانی و کند اطعامش

با دلی شاد فرستد سوی شهر شامش * ای فدای وی و آن مرحمت و اکرامش

به خدایی که غفور است و حکیم است و رحیم

این کریم است کریم است کریم است کریم

 
به رسول و به گل یاسمنش باد سلام * به علی و به مه انجمنش باد سلام

به بتول و به جمال حسنش باد سلام * به جمال حسن و جان و تنش باد سلام

به نسیمی که وزد از وطنش باد سلام * به چنین لالۀ باغ و چمنش باد سلام

مهر او از همه طاعات بود حاصل ما

حرم محترم اوست بقیع دل ما


خطّ او عزت دین است و بقای اسلام * صلح او رمز قیام است قیام است قیام

صبر او روح پیام است پیام * ردّ او نیز حرام است حرام است حرام

هر چه او گفت تمام است تمام است تمام * او امام است امام است امام است امام

حکم او حکم علی حکم نبی حکم خداست

هر که سرپیچی از او کرد از این هر سه جداست


جبرئیل آینۀ دادگرش می خواند * آسمان مشعل شمس و قمرش می خواند

عقل کل ، نور و ضیاء بصرش می خواند * صاحب نخل ولایت ثمرش می خواند

فاطمه دخت محمد ، پسرش می خواند * صبر ، سرمایۀ فتح و ظفرش می خواند

اهل جنّت همه ریحان بهشتش گویند

سیّد جمع جوانان بهشتش گویند


من کی ام سائلم و سائل کوی حَسنم * تشنه ام تشنه ولی تشنۀ جوی حَسنم

کشته ام کشته ولی کشتۀ روی حَسنم * زنده ام زنده ولی زندۀ بوی حَسنم

عاشق و شیفتۀ روی نکوی حَسنم * جان و دلباختۀ خصلت و خوی حَسنم

چه شود خادم ایوان رفیعش گردم

گردبادی شده و گرد بقیعش گردم


ای سراپا همه نور و همه نور و همه نور * چشم بد از تو و از طلعت زیبای تو دور

بیشتر بین کریمان شده نامت مشهور * ناصر دینی و اسلام به صلحت منصور

همه اسرار جهان در دل پاکت مستور * به خدایی که کریم است و رحیم است و غفور

صبر ، در موج بلا خونجگر صبر تو بود

نهت کرببلا از اثر صبر تو بود


سائل کوی تو را ناز به حاتم باید * زائر قبر تو را فخر به عالم باید

مهر تو همچو خدا بر دل عالم باید * مدح تو بر لب پیغمبر خاتم باید

جای خصم تو در اعماق جهنم باید * بی تو گلزار جنان خانۀ ماتم باید

به خدایی که گِلم را به ولای تو سرشت

دوستیِ تو بهشت است بهشت است بهشت
 

http://eslamdl.loxblog.com

کاش مانند نسیمی به دیارت گردم * گذرم افتد و بر گرد مزارت گردم

یا شوم شعله و شمع شب تارت گردم * یا شوم خاک و هم آغوش غبارت گردم

یا شوم اشک و ز هر دیده نثارت گردم * حیف از تو که گُل باشی و خارت گردم

(میثمم) لیک به اکرام تو (میثم) گشتم

خار راه تو شدم تا گُل عالم گشتم

غلامرضا سازگار (میثم)




:: موضوعات مرتبط: اشعار امام مجتبی (ع) , ,
:: برچسب‌ها: اشعار امام مجتبی (ع) , اشعار میلاد امام مجتبی (ع) , اشعار مدح امام مجتبی (ع) , اشعار غلامرضا سازگار (میثم) ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


با نظرات خود، ما را در پیشرفت وبلاگ یاری کنید








RSS

Powered By
loxblog.Com